Wednesday, December 22, 2010

شاهکار استاد !

مکان : کلاس
موضوع درس : هارد دیسک ها - پارتیشن بندی -  Formatting !!!
 یعنی قبل از اینکه این 2 خط بالا رو بخونید و به عکس نگاه مینداختین ، حدس میزدید که ماجرا از چه قراره ؟! :)
داستانک  : 
مخاطبش بچه های پنجم ابتدایی و اول راهنمایی بودن . خودش هم کودکی بیش نبود ! البته از نوع درونیش !

توضیحاتش که تموم شد چند قدم از تابلو دور شد .
نگاهی به تابلو انداخت و در دل خندید ... چند نفر دیگه به این تابلو میخندند ؟ !


- همه متوجه شدن ؟! 
-  ببببببببببببله !
- خب خدا رو شکر !

Saturday, December 11, 2010

به یاد فرهاد مهراد

11:29 یاد فرهاد مهرادم ... با اون صدای مهربونش :
زرد ها بیهوده قرمز نشدند . قرمزی رنگ نینداخته بیهوده بر دیوار
صبح پیدا شده اما ، آسمان پیدا نیست
صبح پیدا شده اما ، آسمان پیدا نیست
گرته روشنی مرده ی برفی ، همه کارش آشوب
بر سر شیشه هر پنجره بگرفته قرار
من دلم سخت گرفته ست از این
میهمان خانه ی مهمان کش روزش تاریک

....
11:30
... یواش بابا ! چه خبره ؟! ( با عقربه های ساعت رو میزمم ! ) !
دپرس مییییییییشووویییییییییییییم !
(( آخه عرضه دپرس شدنم نداری که ! میتونی 2 دیقه آروم بشینی ؟! )) !؟
چرا با خودت حرف میزنی حالا !؟
...
12:26 !!!!
یه بلاگنویسی یه مقایسه های جالبی رو کنار هم آورده بود ! بعد از گیر دادن به تنیسورها و لوازم آرایش و خونه سگها و چی و چی یه مقایسه جالب از کمدین ها و دنیای کمدی داشت .
خودم همیشه بین کمدین های هم وطن ! و وارداتی هاش مقایسه بر گذار میکردم ! و به این نتیجه می رسیدم که این بنده خدا ها هی دست و پا میزنن و ادا اطوار در میارن تا بلکه ما یه لبخندی عنایت کنیم ! اما نمونه مرغوب خارجکیش با قرار گرفتن در موقعیت های خاص و بعضا حتی بدون ارتعاش کوچکترین صدایی از حنجره مبارک ( مستر بین ) به سبک سینمای شبه صامت ملت رو میترکونن !
اما خب ظاهرا Before  و Today اونورکی ها یه مدل دیگست : ( پس اونام گاهی مقایسه دارند ! )

Wednesday, December 8, 2010

آدم بودن و انسان بودن !

تو وب یکی از دوستای گیاهخوارم که تازه با هم آشنا شدیم چرخ میزدم . بماند که  خودم گیاهخوار نیستم و تازه باهاش در بحث و ... هم هستم اما واقعا بعضی شرایط که بشر برای بقیه موجودات پیش میاره در شگفتم . یه نگاهی به این پست بندازید و ببینید واقعا اگر اوج فقر و نیاز رو هم براشون در نظر بگیریم این رفتار چه حسی رو به شما منتقل میکنه
http://animalhelpers.blogfa.com/post-36.aspx

Sunday, November 21, 2010

زندگی رنگ عوض میکند !

به شدت معتقدم که تغییرات به ظاهر کوچیک پیامدهایی به شدت بزرگ رو در پی خواهند داشت . چه خوب که این تغییرات به سمت مثبت باشن . فک کن ... خبری از چراغ قرمز با اون سه تا چشم خسته کننده نباشه ! بجاش یه ایده گرافیکی خیلی خیلی قشنگ و جذاب جلوته !

چقدر از ورود گجت ها به زندگی خوشحالم ! 
چنتا از این ایده ها تو فکرته ؟! به نظرت شدنیه ؟!

Tuesday, November 16, 2010

قربون فلش برم !

قبلا قبلنا ! که میخواستی یه چیزو یاد بگیری انتخابای زیادی جلوت نبود . خب الان دیگه 2010 و 89 و کلی شلوخ پلوخی و این حرفاس دیگه ! بایدم تایپ کردن و سرعت نوازش کیبورد رو با Game آموخت:)
این فلش بین بقیه Game هایی که برای تمرین تایپ تو این مدت  دیدم یچیز دیگه ست :) امتحانش کنین خیلی جذابه و هیجان انگیز میشه ! :
http://cognitivelabs.com/word_shoot.htm

Wednesday, November 10, 2010

Word To PDF "Plugin"

آخ چقدر گشتم دنبال یه برنامه تبدیل word به pdf با  کرک درست حسابی ! حالا همه برا ما ناجی حقوق بشر و کپی رایت شدن ! بهترین راه حل ممکن رو خود مایکروسافت در نظر گرفته . احتمالا کمتر ازش استفاده کردین . خودم که شخصا برنامه نصب میکردم . اما زین پس میتونم از پلاگین زیر راحت راحت استفاده کنم و تو فرمت های Save As موردی به عنوان PDF داشته باشم !

  2007 Microsoft Office Add-in: Microsoft Save as PDF or XPS

Sunday, November 7, 2010

روزمرگی

میبینی ؟! هر جور میچرخیم دست نوشته هامونم بوی کامپیوتر و IT و سیستم میده !از صب تا شب که بدو بدو کنی شب که میشه دوس نداری خواب Chipset ببینی ! :)
گاهی غبطه میخور(یم) ! من و دوستام ! چنتایی که از اون نسل قدیم هنرستان باقی موندیم و هنوز جواب سلام همو میدیم !
10 سال زمان کمی نیست برای بالیدن به برقراری دوستی ...
و در مقابل زمان کمیه برای تغییر کردن ! دگرگون شدن !
- فلانی رو دیدم دیروز . یادته تو کلاسمون بود ؟ تو زانتیا نشسته بود با یه تیریپ شخصی فوق العاده !
- نه بابا ؟! فرزند شهیده رو میگی دیگه ؟! اون که تا دیروز تو خیابون فشن کرده می چرخید فقط که ! ! !
( و این داستان ادامه دارد ... )
یادم نمیره حرف یکی از بچه ها رو . یه روز بدجور تو فکر بود . یکیو دیده بود پشت ماشینش . به صورتش دقت کرده بود :
- به آرامشی که تو چهره ش موج میزد غبطه خوردم !

Friday, November 5, 2010

هنر طراحی

خیلی علاقمند به نگاه کردن لوگوهای مختلف هستم . حس میکنم پشت هر کدوم از این فایل های فینقیلی ساعت ها و شاید روزها فکر و ایده و کار باشه . یکی از این لوگوها رو اتفاقی چک کردم . لوگوی سونی روی لپتاپ هاش :
VAIO
حتما برخورد کردید . توجه کردید هم سیگنال آنالوگ و هم دیجیتال رو در کنار هم سازگار کرده و VAIO ساخته ؟

Thursday, November 4, 2010

لذت ریاضی

هیچوخت از ریاضی لذت نبردما ، هییییچوقت ! یادمه اونموقع ها تو مدرسه هم ریاضی مصیبتی بود واسه خودش ! شاید به قول استادمون بهمون شیرین یاد ندادن !
بگذریم ! خلاصه یه سری چیزای ریاضی قشنگه ! شایدم چون جزو اسرارشه قشنگه . فقط میدونم الان کم کم دارم میفهم چرا ریاضی و زندگی اینقدر در هم تنیده هستن .
1*9+2  = 11
12*9+3 = 111
123*9+4 = 1111
1234*9+5 = 11111
12345*9+6 = 111111
.
.
.
.
خیلی خوشم اومد :)
9 x 9 + 7 = 88
98 x 9 + 6 = 888
987 x 9 + 5 = 8888
9876 x 9 + 4 = 88888
98765 x 9 + 3 = 888888
987654 x 9 + 2 = 8888888
9876543 x 9 + 1 = 88888888
98765432 x 9 + 0 = 888888888

Friday, October 29, 2010

از خودت مایه بزار عزیزم !

یه کلاسی داشتم پیش یه پیرمرد با عشقی که تو 70 سالگی هنوز دوست داشت چیزهای جدید یاد بگیره :) همینکه سراغ تکنولوژی اومده خودش خیلیه . هر جمله ش به نظرم یه کتاب بود .انگار من اومده بودم پیشش برا یادگیری . خلاصه دردسرت ندم ! یکی از یادگاریاش مقابله شعرای مختلف غیر هم عصر بود !
میگفت به قول حافظ : 
اگر آن ترک شیرازی ... ( بله ! ما هم همخوانی رو شروع کردیم که : )
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را . به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را 

که ناگهان جناب صائب تبریزی بهش برخورد و نوا سر داد که :
اگر آن ترک شیرازی به درد آرد دل ما را . به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را ! 
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد ! نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را !
...
چند وقت بعد جناب شهریار تصمیم میگیره جواب این دو عزیز دل انگیز رو بده ! و می فرماید که :
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را . به خال هندویش بخشم تمامی روح و اعضا را !
هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد ! نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را ! 
سر و دست و تن و پا را به خاگ گور می بخشند ! نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دل ها را !
...

Tuesday, October 26, 2010

نورمن



آخی ... نورمن ویزدوم شنیدم فوت کرد .  از غافله خیلی عقبما :( ... چندین روزه که از دنیا رفته و تازه خبردار شدم . خب اینم از تلوزیون و این جیزا نگاه نکردنه دیگه ... همش کار کار کار ... خیلی دوست داشتنی بود . صد البته دوبله قوی رو نباید تو موندگاری کاراکترش نادیده گرفت . واقعا راست میگفت که نام نیکو گر بماند زآدمی... گاهی فکر میکنم اینها که مسلمون نبودن ولی خب دعای هزارتا مسلمون پشتش بوده ! خداوند چه معامله ای باهاشون خواهد کرد ؟! روحش شاد باشه

Friday, October 22, 2010

مانکن متحرک

عجب ! به صفحه جالبی برخوردم . البته انتقادات و واکنش ها به این خبر اونقدر یکجانبه بود که یک لحظه فراموش کردم ما تو خیابون های خودمون بهترشو داریم !
 چی بگم ! من که دوس ندارم اتیکت بزنن بهم و ویترینیم کنن ! ولی خب فکر کنم اینجوری هدفمند تر و نظام مند تر باشه ! لاقل اگه گرونفروشی شد میشه رفت اصنافی جایی شیکایت کرد ! تو خیابون که دست مشتری به جایی بند نیس !

اما جدای از شوخی واقعا اینها نماد های زندگی مدرنه یا با همچین بدنمایی هایی فقط ذهن ما مغشوش و ترغیب به مقابله میشه؟

Thursday, October 21, 2010

چشم نواز

من نمیدونم وزنه افتاده رو تخته و بنده خدا رو پرت کرده بالا ! یا بنده خدا از شوق پریده باز هم به طرف بالا ! در هر صورت چشم نوازه !!! خیلی ! بعد بگین وزنه بردارها توپولو هستن و سنگینن و از این حرفا


Saturday, October 16, 2010

تولدم مبارک !

یه دقیقه به پایان روز تولدم مونده ! تولدم مبارک

Friday, October 8, 2010

معنی بغض

 امروز پیش پدربزرگم بودم . روی صندلیش نشسته بود و با سکوت فقط به اطراف نگان میکرد . ساکت ولی پر معنا . یاد روزهایی بود که نگاهی جز این داشت. خیلی وقت بود هوس یه قدم زدن بی دغدغه داشت . هوای توان در زانوان داشت . اما نداشت . توان نداشت
یاد روز هایی افتاد که با محبتی مردگونه کهنه های کثیف نوه های گریانش رو تمیز می کرد و چقدر آرام بود
امروز وقتی خواست برای رفع کوچکترین و بدیهی ترین نیاز روزمره ش بلند شه و ناتوانی به یادش اومد
و من خیسی چشمان معصومش رو حس کردم ... و اینبار توان من از کف رفت
کاش می شد دنیا رو به قدیمی ها بخشید

دنیای این روز های من ...

بالاخره یه جا پیدا شد برای گفتن از هر جا درباره هر چی که از چشات میره تو مخت  ! امیدوارم برا شنیده شدنم باشه
الاتیتی به گویش گیلکی یعنی ماه ... اونم تو قشنگترین ساعت شب 
یاد نوای زیبایی که میگه : الاتیتی بیه بیرون ، بیه می دیله نکون خون ، تو می لیلی مو تی مجنون ، تو می لیلی مو تی مجنون
پ . ن : ای ماه زیبا ، رخ نشان بده ، و دلم را از دوریت خون نکن . تو بسان لیلی من و من بسان مجنون تو ام